روز ملّی عطّار نشابوری
بیست و پنجم فروردین روز بزرگداشت شیخ فریدالدین عطار بهانهای نیک برای معرفی این شاعر بلند آوازه…
زندگی عطار
ظهور و بروز عرفان در شعر با سنایی آغاز شد. با عطار ادامۀ مسیر هموار گشت و در مولانا به اوج خویش رسید و شاید اگر عطار نبود، امیدی به ظهور مولانا و حافظ نبود. شیخ فریدالدین محمد عطار نیشابوری از عارفان و شاعران نامدار ادبیات پارسی در پایان قرن ششم و آغاز قرن هفتم ه.ق است.
علاقه به تصوف در وی از همان دورۀ کودکی احتمالأ بر اثر شرکت در مجالس صوفیان به همراهی پدر در دل عطار نفوذ کرده بود. پدرش عطار و دارو فروش بود و او نیز کار پدرش را دنبال کرد و سرگرم طبابت بود. در همان اوان جوانی تحولی درونی در وی پدید آمد. قسمتی از عمر عطار طبق رسم سالکان در سفر گذشت و در طی سفر از مکه تا ماوراءالنهر بسیاری از مشایخ صوفیه را ملاقات کرد. او را از اهل تسنن دانستهاند اما در دوران معاصر، شیعیان با استناد به برخی از شعرهایش براین باورند که وی پس از چندی به تشیع گرویده یا دوستدار اهل بیت بوده است. گفته شده وی در فتنۀ مغولان در نشابور به قتل رسید. عطار، مردی با ایمان عمیق به شریعت و اعتقادی راسخ به طریقت که نگران سامان کار خود و مردم از چشم انداز دین و تعهد به رستگاری مردم از راه خدمت به آنهاست. او با درباریان و صاحبان قدرت هیچ رابطهای نداشته. قصد او تعلیم معرفت عرفانی و صفات اخلاقی حاصل از آن است که در عقیدۀ عطار تنها راه نجات مردم در هر دو جهان است. باری، اطلاعات ما از عطار در هالهای از ابهام نهفته است و کلی است.
داستان زهد و انقلاب درونی عطار
روایات زیادی نقل شده؛ مشهورترین آنها داستانی است که جامی نقل میکند: درویشی از محل کسب عطار گذر میکند و درخواستش را با عطار درمیان میگذارد اما عطار همچنان به کار خود ادامه میدهد و او را نادیده میگیرد. دل درویش از این عمل زشت عطار چرکین شده و به او میگوید: تو که با این شدت به زندگی دنیوی وابستهای چطور میخواهی روزی جان بدهی؟ عطار به درویش میگوید: تو چگونه جان خواهی داد؟ درویش در همان لحظه کاسۀ خود را زیر سر میگذارد و کالبد خالی میکند. این رویداد تأثیری ژرف در عطار نهاد و منجر به دنیاگریزی وی و پشت پا زدن به دنیا و تعلقاتش شد.
عطار در دورنمای جهانی
مستشرقان اروپایی از نیمۀ دوم قرن هجدهم میلادی به ترجمه و تصحیح آثار عطار پرداختند. فون اشتوئمر در آلمان آغاز به کار کرد و پس از او سیلوستر دوساسی در قرن نوزدهم به ترجمۀ فرانسوی پندنامه و منطقالطیر پرداخت. ادوارد فیتز جرالد خیام شناس انگلیسی مشهور، ترجمهای انگلیسی از ترجمۀ فرانسوی با نام کنکاشستان پرندگان فراهم آورد. به این ترتیب منظومههای عطار به اروپاییان شناسانده شد. اگرچه آلمانها نخستین مترجمان آثار عطار بودند، فرانسویان نقش مهمتری در معرفی عطار به غرب داشتند. کشورهای آلمان و انگلستان بیشتر از منطقالطیر و پندنامۀ منسوب به عطار تأثیر پذیرفتهاند. آثار و اندیشههای عطار تأثیرات آشکاری بر روی نوسیندگان و شاعران اروپا داشته است.
آثار عطار
از میان آثار بسیاری که به عطار نسبت دادهاند انتساب چند اثر به او مسلم است: مثنویهای اسرارنامه، الهینامه، مصیبت نامه، منطقالطیر یا مقامات طیور یا طیورنامه که نام کتاب برگرفته از آیۀ ۱۶سورۀ نمل است و به زبانهای عربی، اردو، ترکی، فرانسه، سوئدی و انگلیسی ترجمه شده است. در ترتیب زمانی سرودن مثنویهای چهارگانه اختلاف نظر وجود دارد. مجموعه رباعیات به نام مختارنامه، شرح احوال و اقوال مشایخ صوفیه به نثر به نام تذکرةالاولیاء، دیوان قصاید و غزلیات.
عطار در وصف دیگر شاعران
مولانا خود را وام دار عطار میداند: عطار روح بود و سنایی دو چشم او / ما از پی سنایی و عطار آمدیم
مولانا: هفت شهر عشق را عطار گشت / من کیام اندر جهان سرگشتهای
صائب تبریزی: خواهد رسید رتبۀ صائب به مولوی / گر مولوی به رتبۀ عطار میرسد
کاتبی نیشابوری: گر چو عطار از گلستان نشابورم ولیک / خار صحرای نشابورم من و عطار گل
متن زیبا و روانی بود.ممنون