سواد فضاي مجازي ومديريت بحران كرونايي (قست دوم)
اینستاگرام وکووید-۱۹
اين روزها كه به لطف كرونا ويروس، خواسته یا ناخواسته از دنیای بیرونی به دنیای اندرونی هجرت کردهایم و در حصر خانگي بسرميبريم، درعصری که “ارتباطات انسانی” حصارهای زمان و مکان را درهم شکسته اند. باجسم هايي درحالت سكون وذهن هايي به پرواز درآمده در سياليت فضايي موسوم به “فضاي مجازي” ، ذهنهايمان جولانگه آماج اطلاعات وتصاوير وارتباطات دنياي مجاز شده است.
شبكه اجتماعي اينستاگرام با بيش از يك ميليارد كاربر، به عنوان اپليكيشني كه تنها يك دهه از حضورش در”فضاي مجازي” ميگذرد و با هدف اشتراگگذاري عكس و سرگرمي كاربران ايجاد شد، توانست قابليت و توانايي خود را با نياز كاربران به سرعت بروز رساني كند و از پلتفرمي سرگرم كننده، تبديل شد به بخش قابل توجهي از زندگي حقيقي، از ارتباط زنده به صورت لايو گرفته تا بستري براي كسب درآمد و به اشتراك گذاشتن معلومات و بدست آوردن تاييد ديگران از طريق لايك كردن و تامين نياز به ديده شدن .
اما…اين كاربران درفضاي مجازی به دنبال چه محتوايي هستند؟ و چه اندازه توانسته اين فضا براي رشد خلاقيت و توسعه فرهنگي و اجتماعي خود و ديگر افراد جامعه اشان استفاده كنند؟
آمارها حاكي از آن است كه كاربران تا پيش از شيوع كرونا ويروس در ايران، بيشتر بدنبال بررسی صفحات بازيگران و فوتباليستها بودند. و بعضي افراد بواسطه فيلتر نبودن اينستاگرام، درفضايي رايگان و بدون محدوديت زماني و سانسور، باتصور اينكه بصورت ناشناس از هر صفحهاي بازديد ميكنند، براحتي صفحات هنجارشكن جامعه را دنبال ميكردند. غافل ازاينكه وقتي براي ساختن نام كاربري آدرس ايميل خود را وارد ميكنند تمام علاقهمنديها وبازديدهاي آنها در اينستاگرام ازطريق ايميل ايشان درگوگل، ثبت وضبط ميشود واينجاست كه بايد گفت: ” هرچيزكه درجستن آني، آني”.
اما با شيوع “كرونا ويروس” فضاي اينستاگرام كه مملو بود ازعكس و فيلم اينفلوئنسرها وسلبريتيها، تبديل شد به مكاني براي به اشتراك گذاشتن تجربيات مختلف، لايوهاي آموزشي و هنرمندانه و همچنين تبادل آمار و ارقام و اطلاعات درست و غلط در خصوص بيماري كوويد – ۱۹ و عطش دريافت هرچه بيشتر اطلاعات بواسطه قرنطينه خانگي و افزايش پرسه زدنهاي مجازي. نمونه بارز آن، جابجايي اطلاعات غلط در خصوص، خود اين بيماري است.
حال آنكه… اگر اهتمام به آموزش “سوادفضاي مجازي ” در مدارس و دانشگاهها و ادارات و در بين مسئولين، پيش از وقوع اين بحران وجود داشت، مانند بسياري از كشورهاي پيشرفته دنيا كه آموزشهاي جدي در اين حوزه را گام به گام همراه با فناوري ديجيتال و ورود اينترنت، شروع مي كرديم، بجاي “انسداد خبري” ومحكوم كردن “جرايم سايبري ” شاهد استفاده صحيح وهدفمند آحاد جامعه از مزاياي اپليكشن اينستاگرام بوديم.
اي كاش “مديريت بحران ” درحوزه “سواد رسانهاي ” تبديل شود به دغدغه مسئولين. وعلاج واقعه را قبل از وقوع بحران بياموزيم.