چه کسانی « درآمد بیشتر » دارند؟

0

شما هم حتما کسی را می شناسید که با همین سن و سال و به اعتقاد شما با «شانس بیشتر»، درآمد ماهانه اش چند برابر شماست و البته مزایای دیگری برای وی قائل می شوند و همیشه حسرت این را دارید که «ما که شانس نداریم!».

اما واقعیت این است که شانس، درصد کوچکی از این اتفاق است. اینچنین افراد با حقوق بالا معمولاً در چهار دسته قرار می گیرند که از این تعداد، ورود به دو دسته اول برای شما امکانپذیر نیست و بهتر است نه حسرت آن ها را داشته باشید و نه به آن ها فکر کنید!

و ورود به دو دسته دوم، برای شما کاملاً مهیاست.

دسته ۱: دارای تحصیلات خاص دانشگاهی

این ها افرادی هستند که در رشته هایی که پذیرش آن ها اندک و سخت است توانسته اند با موفقیت پذیرفته و فارغ التحصیل شوند و به مشاغل تخصصی که مبتنی بر مدرک دانشگاهی هستند دست یابند. مانند افرادی که در رشته های پزشکی (در سطح تخصص)، نفت، حقوق و … تحصیل کرده اند.

برای شما احتمالاً قدری دیر است که برای این کار اقدام کنید و مستلزم صرف زمان و انرژی و هزینه بسیاری است. البته اگر شما حداقل مدرک کاردانی یا کارشناسی را ندارید، بهتر است با توجه به شرایطی که به وجود آمده و امکان تحصیل بدون کنکور در دانشگاه های مختلف مهیا شده است، در کنار کار خود به کسب این مدارک به عنوان حداقلی که از سوی بازار کار معمولاً انتظار می رود بپردازید.

اما اگر دانشگاه رفته اید اما در رشته هایی که فکر می کنید چنین بازار درخشان کاری ندارند، باید پذیریم معمولاً همه ما تلاشمان را در سنین کمتر برای رسیدن به بالاترین رشته تحصیلی انجام داده ایم و اگر نتوانسته ایم، یا به خاطر فقدان استعداد لازم در آن زمینه بوده و یا انگیزه کافی برای آنقدر درس خواندن نداشته ایم.

شما ممکن است در زمینه مدیریت یا اقتصاد فرد کاملاً مستعدی باشید و هیچ انگیزه ای برای خواندن دروس رشته حقوق نداشته باشید و به همین خاطر، حسرت خوردن از اینکه چرا حقوق نخوانده اید کاملاً بیجاست. پس اجازه بدهید به چنین مشاغلی هرگز فکر نکنیم و برای آن ها که اراده و استعداد چنین درس خواندنی داشته اند و توانسته اند این مشاغل کلیدی را که متناسب با آن حقوق بالایی نیز دریافت می دارند به عهده بگیرند، آرزوی موفقیت کنیم.

دسته ۲ دارای استفاده از رانت ارتباطی ناسالم

این عده از افراد، تحصیلات، توانمندی و سابقه ای همسان و یا کمتر از شما داشته اند، اما از آنجا که فردی سفارش آن ها را کرده است و نور چشمی بوده اند، توانسته اند یک فرصت شغلی خاص با حقوق و مزایای بالایی کسب کنند.

البته باید به یاد داشته باشیم موقعیت های شغلی این افراد، معمولاً موقعیت های کاملاً پایداری نیست و در صورتی که فرد سفارش دهنده یا گروهی که وی را سر کار آورده اند، کنار بروند، احتمال ادامه کار چنین فردی هم به صفر می رسد!

اینچنین اشتغال هایی را همراه با اصطلاح عامه، «پارتی بازی»  می نامیم. مساله ای که از نظر ما هم مذموم است. بیشتر این افراد بدون اینکه شایستگی انتخاب برای چنین شغلی یا کارایی لازم در آن را داشته باشند، به این شغل رسیده اند.

اجازه بدهید این افراد هم (که تعداد آن ها به نسبت حجم اشتغال در بازار کار زیاد نیست اما خیلی به چشم ما می آیند) برای خودشان مشغول باشند و حسرت اینکه چرا ما نور چشمی هستیم نخوریم.

دسته ۳ دارای ارتباطات بیشتر

در نگاه اول، این افراد شبیه دسته قبلی به حساب می آیند، اما تفاوت بسیاری وجود دارد و همین تفاوت است که برای شما، امکان قرار گرفتن در این دسته را قرار می دهد. توانمندی ارتباطی، چیزی نیست که عده ای داشته باشند و عده ای نداشته باشند، بلکه چیزی است که عده ای از آن استفاده می کنند و ارتباطات خود را توسعه می دهند و دیگران به آن اهمیتی نمی دهند. اجازه بدهید مثالی درباره خودم نقل کنم:

سال ۱۳۸۴، در سومین سال تحصیل دوران کارشناسی و همزمان با مسئولیت اداره شرکت، تصمیم گرفتم انجمن علمی دانشکده مدیریت دانشگاه تهران را فعال کنم. در شرایطی که سایر تشکل های دانشجویی حاضر در دانشکده -بر حسب طبیعت شان- حالت تقابلی با مسئولان دانشکده داشتند، با رویکردی مثبت به سراغ مسئولان[۱] رفتم و این موضوع را عنوان کرده و مورد استقبال آن ها واقع شد. انتخابات برای ۶ رشته تحصیلی (۶ انجمن علمی دانشجویی، هر انجمن ۵ نفر) برگزار شد و اکثریت ۳۰ نفره انتخاب شده از طیف مورد حمایت خودمان بودند و به همین خاطر، به عنوان دبیر شورای دبیران انجمن علمی دانشکده مدیریت انتخاب شدم. قطعاً انتخاب من به این عنوان، نه بر اساس «شانس» بود و نه «پارتی بازی»، بلکه مبتنی بر ارتباط مثبتی بود که با مسئولان دانشکده داشتم و برای برگزاری انتخابات همراهی کردند و ارتباطی که با دانشجویان موثر دانشکده داشتم و به عنوان کاندیدای انتخابات حاضر شدند و پس از موفقیت، رای اعتماد خود را به بنده دادند.

در گام بعد، بلافاصله بعد از انتخابات به دفتر انجمن های علمی دانشگاه تهران[۲] مراجعه کردم و اعلام کردم که انجمن های دانشکده مدیریت، می توانند به عنوان یکی از انجمن های شاخص دانشگاه تهران مطرح شوند (ما ۶ انجمن از ۱۲۰ انجمن دانشگاه تهران را در اختیار داشتیم)  ایشان استقبال کردند و از اسفند ۸۴ تا اردیبهشت ۸۵ عملکرد قابل قبولی داشتیم و یک گزارش چند صفحه ای برای ریاست وقت دانشگاه تهران[۳] از عملکرد درخشان سه ماهه انجمن های دانشکده نوشتم. ایشان هم به فاصله چند روز پاسخی به این گزارش دادند و ضمن حمایت از انجمن های دانشکده مدیریت، راهکارهایی نیز ارائه کردند. ارتباطی که انجمن ما با ریاست دانشگاه برقرار کرده بود و سایرین نکرده بودند.

پایان سال ۸۵، در انتخاباتی که با حضور تمامی دبیران دانشگاه تهران برگزار شد، به عنوان دبیر شورای دبیران انجمن های علمی دانشجویی دانشگاه تهران انتخاب شدم و پس از آن، ارتباط موثری با دفتر انجمن های وزارت علوم برقرار کردم. حتما در اینجا این سوال پیش می آید مگر باقی دبیران دانشگاه ها با وزارت علوم در ارتباط نبودند؟ می توانم بگویم نه آنقدرها موثر. آن ها معمولاً یا در گردهمایی های سالانه ارتباط برقرار می کردند یا در غیر از آن، معمولاً درخواست بودجه یا حمایت داشتند و این ارتباط در واقع یک سویه بود. در صورتی که ارتباطی که ما سعی داشتیم با وزارت علوم داشته باشیم، بر مبنای یک تعامل برد-برد بود، به این صورت که بدون آنکه بودجه بخواهیم برنامه هایی با برد تبلیغی وسیع برگزار می کردیم و از آن ها هم برای حضور در برنامه هایمان دعوت به عمل می آوردیم. همین رویکرد باعث شد با اینکه حدود ۲۰ دانشگاه معتبر در تهران حضور داشتند، تعامل ما با وزارت علوم بهتر از سایرین باشد و به همین خاطر، پایه نخستین جشنواره ملی حرکت[۴] همراه با مدیر وقت[۵] امور انجمن های علمی دانشجویی وزارت علوم، در دانشکده مدیریت دانشگاه تهران گذاشته شد و به عنوان دبیرخانه این جشنواره مستقر بود و بنده هم به عنوان دبیر اجرایی انتخاب شدم. این مورد هم «شانس» و «پارتی بازی» نبود و صرفاً بر مبنای اعتمادی بود که بر اساس ارتباطات صورت گرفته ایجاد شده بود.

این روند ارتباطی بعد از فارغ التحصیلی ام از دانشگاه تهران و واگذار کردن مسئولیت انجمن علمی، هم با دانشگاه تهران و هم با وزارت علوم ادامه داشت و اکنون هم به عنوان مدرس کارگاه های آموزشی امور انجمن های علمی وزارت علوم، در دانشگاه های مختلف حاضر می شوم.

نقل این خاطره، بیان الگویی عملی بود از اینکه در یک موقعیتی که سایرین هم قرار دارند، چطور می توان با توسعه ارتباطات به موقعیت هایی دست یافت. هنگامی که شما ارتباطات خود را با افراد مختلف توسعه می دهید (به خصوص اگر طرف هایتان احساس کنند ادامه ارتباط با شما و توسعه آن ها به سودشان خواهد بود) این ارتباطات برای توسعه موقعیت های شغلی تان قطعاً مناسب خواهد بود. آن ها هر موقع به دنبال نیروی کار مناسب می گردند، شما را به یاد خواهند آورد و هر موقع پروژه ای را می خواهند به کسی واگذار کنند، یکی از افراد مورد اعتماد در ذهن شان شما خواهید بود. اما تفاوت شما در اینجا با افرادی که در دسته قبل از آن ها یاد کرده ایم چیست؟

افرادی که در دسته قبل قرار گرفته اند، مهارت ارتباطی نداشته اند و صرفاً «نور چشمی» بوده اند، این افراد معمولاً هنگامی که در موقعیت شغلی هم قرار می گیرند، ارتباط مناسبی با دیگران ندارند و معمولاً خود را دارای یک پشت گرمی اساسی می دانند (که اگر نبودند به چنین موقعیتی نمی رسیدند!) در صورتی که شما وقتی بر اساس توسعه ارتباطات و ایجاد اعتماد متقابل به موقعیت شغلی معرفی می شوید، نخست آنکه بر اساس توانمندی هایتان مورد قبول قرار می گیرید و نه صرفاً سفارش (سفارش تنها نقش معرفی شما را ایفا می کند و نه قالب کردن شما به طرف مقابل!) به همین خاطر، موقعیت شغلی تان پایدار خواهد بود. همچنین هنگامی که شما فرد توانمندی از نظر ارتباطی باشید، در موقعیت کاری جدید نیز ارتباطاتتان با دیگران بر اساس تعامل مثبتی خواهد بود و راحت تر مورد قبول قرار می گیرید.

دسته ۴ دارای توانمندی مهارتی بیشتری

در این مرحله، شما و فرد دیگر از نظر تحصیلات و ارتباطی که با شرکت یا سازمانی که در آن مشغول شده اید یکسان هستید، اینجا مهارت و اطلاعات واقعی است که می تواند موجب پیشرفت فردی شود.

در دوره تحصیل استادی[۶] داشتیم که می گفتند:«هر چه جامعه به سمت خصوصی سازی پیش برود، ارزش مدرک پایین تر و ارزش تحصیلات بالاتر می رود». بدین معنا که اگر می خواهید در بخش خصوصی مشغول به کار شوید (که امروزه عمده استخدام های صورت گرفته از این نوع است) اینکه شما چه مدرکی (کارشناسی ارشد، دکتری یا …) با چه معدلی و از چه دانشگاهی (دولتی یا غیر دولتی، تهران یا شهرستان) دریافت کرده اید مهم نیست، چرا که مدیران و تصمیم گیران این شرکت ها هم اکثراً فارغ التحصیل دانشگاهی هستند و معنای مدرک شما را می دانند!

مهمتر این است که شما چه چیزی از آنچه بازار کار بدان نیاز دارد می دانید و چه مهارتی دارید که دیگران ندارند؟ البته همانطور که پیشتر نیز گفته شد، داشتن مدرک تحصیلی کاردانی یا بهتر از آن کارشناسی یک شرط لازم برای حضور در بازار کار فعلی کشور است، اما داشتن مدارک تحصیلی بالاتر مگر در موارد خاص نمی تواند برای شما عامل موثری برای استخدام محسوب شود.

اما توانمندی ها و مهارت ها به چه چیزهایی می گوییم؟

پاورقی ها:

[۱] دکتر محمدسعید تسلیمی و دکتر بابک سهرابی، رئیس و معاون دانشجویی وقت دانشکده مدیریت

[۲] به مدیریت وقت دکتر بهزاد هدهدی

[۳] مرحوم آیت ا… عمید زنجانی

[۴] جشنواره سالانه انجمن های علمی دانشجویی دانشگاه های سراسر کشور

[۵] دکتر افشین متقی

[۶] دکتر محمود فیروزیان

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.