چرا مردم کشور ایران بد اخلاق شدهاند؟
بد اخلاق شدن مردم جامعه باعث سخت شدن زندگی می شود. هر اندازه هم که از نظر رفاهی و اقتصادی در وضعیت خوبی قرار داشته باشیم اما به لحاظ روانی، آشفتگی چیره شده باشد، احساس آرامش عمومی جامعه را خدشه دار می کند.
آمارها و شاخص های گوناگون، گواهی است بر مساله ای که طرح شده:
سال گذشته مردم ۲۴ میلیون بار به کلانتری ها مراجعه کردند. (منبع: سایت پلیس)
سال گذشته حدود ۱۲ میلیون پرونده قضایی تشکیل شده است (منبع: گزارش وزیر دادگستری)
در سال ۲۰۱۶، از نظر مقابله با فساد، از بین ۱۷۶ کشور رتبه ایران ۱۳۱ بوده است (منبع: ایرنا)
چد روز پیش، نتایج پژوهشی قدیمی بازنشر شد که تا اندازه ای پاسخ به پرسش اصلی این نوشتار بود:
“در دهۀ ۱۹۶۰ تعدادی از روانشناسان اجتماعی فرانسوی با همكاری یك مؤسسۀ تحقیقاتی بزرگ، در اروپا یك مركز شبانه روزی تأسیس كردند. در این مركز، نوجوانان ۱۲تا ۱۹سال آموزش میدیدند و زندگی میكردند. مدّت یك سال همه چیز به صورت عادی جریان داشت و آزمایشهای مختلف كمی و كیفی بر روی آنان انجام گرفت. در طول این یك سال، هر نوجوان سه وعدۀ غذایی روزانه با احتساب میان وعدهها، ۸۰۰ گرم غذا میخورد.
پس از یك سال به تدریج و آگاهانه شایعه كردند به علت وضعیت اقتصادی نابسامان شبانهروزی، ممكن است غذا به لحاظ كمی و كیفی جیرهبندی شود. شش ماه بعد از این شایعه، میزان غذای مصرفی روزانه هر فرد از ۸۰۰ گرم به ۱۲۰۰گرم افزایش یافت. هنگامی كه عملاً جیرهبندی را آغاز كردند، مصرف غذا از ۱۲۰۰گرم به ۱۵۰۰ گرم رسید و حتی در اواخر این دورۀ چهارساله، نوجوانانی بودند كه در شبانهروز بیش از ۵ كیلوگرم غذا میخوردند. دلیل افزایش مصرف این بود كه نوجوانان آیندۀ خود را مبهم میدیدند.
هنگامی كه مركز شبانهروزی در وضع عادی قرار داشت، افراد غذای خود را به یكدیگر تعارف میكردند و نسبت به یكدیگر رابطهای مبتنی بر نیكوكاری، شفقت و نوعی از خودگذشتگی داشتند. امّا هنگامی كه شایعۀ كمبود غذا مطرح شد، تعارفات، رعایت ادب و رفتارهای مهربانانه، نسبت به یكدیگر كمتر شد. در واقع به دلیل مبهم بودن آینده، اخلاقی زیستن بر پایۀ عدالت، احسان، رعایت ادب و … به مرور زمان كمرنگ گشت.
آتیۀ مبهم افراد از نظر مالی، شغلی و … آستانۀ اخلاقی را كاهش میدهد.”
واقعیت و ادرک واقعیت
آیا شرایط موجود در جامعه ایران، به همان نسبتی که مردم آن را ادراک می کنند نا امیدکننده است؟ برای پاسخ به این پرسش، باید تفاوتی را بین «واقعیت» و «ادراک واقعیت» بدانیم.
در علم اقتصاد، «فقر» تعریف مشخصی دارد. در صورتی که درآمد و امکانات زندگی شما از حدی پایین تر باشد، درگیر فقر هستید. اگر به زندگی بعضی از عشایر نگاه کنیم، از نظر شاخص های اقتصادی، آن ها درگیر «فقر» هستند. اما بسیار سرزنده، امیدوار و خرسند زندگی می کنند، چرا که «احساس فقر» ندارند. در آن سو، بسیاری از افرادی که در دهک های بالای درآمدی طبقه بندی می شوند، به علت آنکه زندگی خود را با دیگران مقایسه می کنند، یا از سویی شاهد ثروت بادآورده عده ای در جامعه (حاصل از فساد موجود) هستند، «احساس فقر» می کنند.
برخورد هیجانی با مسائل و انتشار منفی نگری
یکی دیگر از دلایلی که موجب به وجود آمدن جو منفی در جامعه می شود، برخورد هیجانی با مسائل و انتشار اخبار منفی و نا امید کننده است. کافیست یک خبر منفی و در اصطلاح داغ! درباره موضوعی منتشر شود. این خبر بلافاصله توسط افراد به صورت گسترده بازنشر خواهد شد. حال اگر تکذیبیه همان خبر از طریق همان مجاری اطلاع رسانی منتشر گردد، به چه تعداد بازنشر خواهد شد؟ اگر همان مجاری اطلاع رسانی، خبری امیدوارکننده و مثبت نشر دهد، چه میزان منتشر می شود؟
در جامعه ای که رسانه های آن برای جذب مخاطب بر هیجانات مردم سوار می شوند و مردم نیز، به مثابه رسانه های کوچکتر، همین رفتار را پیش می گیرند و در بازنشر اخبار نا امیدکننده و منفی دست به دست هم می دهند، چه فضایی مسلط خواهد شد؟
چه باید کرد؟
البته قطعاً پاسخ به سوال طرح شده در این یادداشت و دلایل آن، صرفاً دو مورد بحث شده نیست و بسیاری دلایل دیگر نیز در این زمینه دخیل هستند. دلایلی که برخی از آن ها ریشه در تغییرات کلی در روند جهانی داشته و برخی از آن ها با ریشه داخلی، چندان قابل کنترل نیستند.
اما به عنوان راهکار، به نظر می رسد که ضروری است «فرهنگ سازی» جدی در این عرصه ها صورت پذیرد. رسانه هایی که به دنبال تقویت فرهنگ و نه جذب مخاطب با هر ابزاری هستند، لازم است بر تولید و بازنشر اخبار مثبت و امیدبخش در جامعه اقدام کنند. نهادهای مردمی و اجتماعی نیز با برگزاری برنامه هایی که پیام «امید به آینده» را داشته باشد، نسبت به خنثی کردن اثر بذر نا امیدی تلاش داشته باشند.
بدیهی است رها کردن جامعه به حال خود و ادامه این روند، می تواند بیش از پیش آستانه اخلاقی جامعه را کاهش دهد و باعث فروپاشی اجتماعی گردد.
نبودن ثبت اقتصادی برای مردم در خرید کالا که باعث ایجاد استرس فراوان می شود و همچنین دروغگویی مسئولان در تمام زمینه به مردم باعث عصابی شدن شدن مردم شده .
توی مملکت ایران بخور بخوره ، شما میگید مسئولان ؟ مسئولانی که به اندازه کلاس پنجم ابتدایی سواد ندارن . شما به مسئولان نگاه بکن ببین یکیشون قیافه آدم دارن چه برسه به سواد
+۱
سلام. خوب شروع کردید ولی در “چه باید کرد” در واقع صورت مسئله رو پاک کردید و به بیراهه رفتید. پیشنهاد شما در قسمت چه باید کرد در اصل صورت دیگری از همان راه حل سعید امامی معروف به اسلامی بود: “ساماندهی فرهنگی”
اینگونه راه راه حلها که تحت عنوان فرهنگ سازی عنوان میشوند همیشه به راه اندازی پروپاگاندا انجامیده اند. (کره شمالی؛ شوروی سابق …)
البته راه حل داره اما اگه راه حل رو اینجا بنویسم ممکنه کامنت غیر قابل انتشار بشه.
موفق باشید.
سلام . به نکته بسیار مهمی اشاره کردید .
به نظر بیشترین ضربه را احساس ظلم و بی عدالتی به روحیه مردم وارد کرده است.